نخستين مرثيه خوان براي حضرت عبّاس

ياسر احمدوند نخستين مرثيه خوان براي حضرت عبّاس نخستين كسي كه حضرت عبّاس عليه السلام را پس از شهادتش مرثيه گفت، برادرش امام حسين عليه السلام بود. هنگامي كه عبّاس به شهادت رسيد، امام حسين عليه السلام فرمود: اكنون پشتم شكست و چاره ام اندك شد.(1) مرثيهٔ امامان عليهم السلام براي حضرت عبّاس در ماجراي دفن پيكرهاي شهيدان، آمده است كه امام سجّاد عليه السلام به سوي پيكر عموي خود، حضرت عبّاس، رفت، بر او بوسه زد و فرمود: اي ماه بني هاشم، دنيا پس از تو نابود باد! سلام و درود من بر تو، اي شهيد پاك باخته و پذيرفته درگاه الهي، و رحمت خدا و بركاتش بر تو باد.(2) همچنين در زيارت نامه اي كه از ناحيه مقدّسه صادر شده، چنين آمده است: سلام بر ابوالفضل العبّاس، فرزند امير مؤمنان، آن كه جان خود را فداي برادر كرد، و از پيش، براي فرداي خود آماده شد. او كه خود را سپر برادر ساخت، با دست هاي بريده اش به سوي آب شتافت تا براي حسين آب بياورد. خداوند قاتلانش را لعنت كند، همچون زيد بن رُقَاد جُهَني و حكيم بن طُفَيل طائي. مرثيهٔ اُمّ البنين عليهاالسلام براي حضرت عبّاس و فرزندانش در روايتي از امام صادق عليه السلام چنين نقل شده است: اُمّ البنين، مادر اين چهار برادر شهيد، هرگاه به بقيع مي رفت، با سوزناك ترين و آتشين ترين مرثيه ها، فرزندانش را مي گريست. مردم گرد او جمع مي شدند تا ندبه هايش را بشنوند. مروان (بن حكم) نيز، در ميان كساني بود كه مي آمد و پيوسته با شنيدن مرثيه هاي او مي گريست.(3) گفته اند اُمّ جعفر كبري نيز ـ درحالي كه بينايي اش را از دست داده بود ـ براي امام حسين عليه السلام ندبه مي خواند و مي گريست. مروان، كه والي مدينه بود، شب ها به طور ناشناس مي آمد و در كناري مي ايستاد تا ندبه هاي سوزناك او را بشنود.(4) سماوي مي نويسد: من از مرثيه هاي مادرش، فاطمه اُمّ البنين، كه ابوالحسن اَخفَش در شرح كامل آن را نقل كرده، بسيار تأثّر مي پذيرم. او هر روز به بقيع مي رفت و مرثيه مي خواند و فرزند عبّاس، عُبَيداللّه، را نيز همراه خود مي برد. مردم مدينه گرد مي آمدند، از جمله مروان بن حكم، و با شنيدن مرثيه هاي سوزناك او مي گريستند. از جمله اين مراثي كه رضوان خدا بر او باد چنين سروده است: يَا مَنْ رَأَي الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَي جَمَاهِيرِ النَّقَدِ وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذِي لَبَدٍ اي آن كه عبّاس را در ميان انبوه سپاه ديدي، شير نري از نسل پهلوانان، گرداگردش فرزندان حَيّ بودند. ◦ أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ وَيْلِي عَلَي شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ به من خبر رسيد كه دست بريده اش با سري شكسته بر خاك افتاده بود، سرش با عمود آهنين شكافته شد؛ واي بر من و بر مصيبت فرزندم! مرثيه هاي اُمّ البنين عليهاالسلام براي حضرت عبّاس عليه السلام از جمله ابيات سوزناك اُمّ البنين چنين است: لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ اگر شمشيرت در دستت بود، هيچ كس جرئت نزديك شدن به تو را نداشت! لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ اي واي، تو مرا به ياد شيران بيشه مي اندازي! آيا مرا اُمّ البنين مي خوانيد؟ كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَي بِهِمْ وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ من روزگاري مادر پسراني بودم كه به آن ها مي باليدم، أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَي قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ چهار شيرمرد، چون عقابان كوهستان، كه امروز همگي در خون غلتيده اند. تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَكُلُّهُمْ أَمْسَي صَرِيعاً طَعِينَ همه شان صيد نيزه ها شدند، و دستان دشمنان، اندام هايشان را دريد. يَا لَيْتَ شِعْرِي أَكَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ آيا واقعاً چنين است كه عبّاس، آن يَل يمين، دست بريده بر خاك افتاده است؟ اي كاش مي دانستم! (5) سيّد الأمين در وصف او مي گويد: اُمّ البنين زني شاعر و فصيح بود. هر روز به بقيع مي رفت و عُبَيداللّه، فرزند حضرت عبّاس، را نيز با خود مي برد و در سوگ چهار پسرش، به ويژه عبّاس، سوزناك ترين مرثيه ها را مي خواند. مردم گرد او جمع مي شدند و از سوز دلش اشك مي ريختند. مروان بن حكم، با آن كه دشمن خاندان بني هاشم بود، نيز همراه مردم مي آمد و با شنيدن ندبه هايش، بي اختيار مي گريست. از جمله اشعار او در رثاي فرزندش عبّاس، ابوالحسن اَخفش در شرح كامل المبرد نقل كرده است. وي مي گويد: اين اشعار به دليل نام عبّاس كه يكي از اسامي شير است، لطف و گيرايي بيشتري دارد. او همچنين اشعار نونيّه را نيز ذكر كرده است. مرثيهٔ نسل حضرت عبّاس براي او فضل بن محمّد بن فضل بن حسن بن عُبَيداللّه بن عبّاس بن علي عليه السلام، در رثاي جدّ خود حضرت عبّاس عليه السلام چنين سروده است: احق الناس ان يبكي عليه فتي ابكي الحسين بكربلاء كسي كه امام حسين را در كربلا گريان ساخت، شايسته ترين كس براي سوگواري است! اخوه و ابن والده علي ابوالفضل المضرج بالدماء او، ابوالفضل، غرق در خون شد، درحالي كه برادرش و پدرش علي، ناظر آن بودند. و من واساه لايثنيه خوف و جادله علي عطش بماء درحالي كه عطشان بود، با دستِ بريده اش آب آورد. ياد او، شفاي دل هاست از رنج ها و بيماري ها. و ابوالفضل ان ذكرهم الحلو شفاء النفوس من اسقام قتل الادعياء اذ قتلوه اكرم الساربين صوب الغمام (6) ابوالفضل، اگر از او ياد كني، جانت آرام مي گيرد. او همان بود كه ابرها از نامش شرم دارند! و آنان كه او را كشتند، فرزندان حرام اند! اين متن ترجمه بخشي از كتاب العباس ابوالفضل ابن اميرالمومنين سماته و سيرته است كه استاد فاضل سيد محمد رضا حسيني جلالي تاليف نموده اند و توسط عتبه العباسيه المقدسه در سال 1442 در كربلا منتشر شده است. يادداشت ها: 1.مقتل الحسين. خوارزمي. ج2 صص30- بحارالانوار ج 45ص 42) 2.كامل الزيارات ص 325 3.بحارالانوار . مجلسي ج 45ص40- مقاتل الطالبيين . ابوالفرج اصفهاني ص90 4.الامالي الخميسيه. السجري ج 1ص175 5.ابصار العين.السماوي.ص31 6.ديوان الكميت. ص 506 . اشعار داليّه و نونيّه از معروف ترين قالب هاي شعري در رثاي اهل بيت عليهم السلام اند، كه نام شان برگرفته از حرف پاياني ابيات است (دال و نون). محمدرضا حسيني جلالي ترجمه ياسر احمدوند