شرح حديث/چهار خصلتي كه با آن ايمان كامل ميشود

شرح حديث/چهار خصلتي كه با آن ايمان كامل ميشود حُسنِ خُلق؛ بعضي ها هستند از لحاظ عمل آدمهاي خوبي هم هستند، (امّا) بداخلاقند؛ در خانه با زن و بچّه، با مردم بداخلاقند؛ اعمالشان خوب است امّا اخلاقشان بد است. به گزارش پايگاه فكر و فرهنگ مبلغ، حضرت آيت الله خامنه اي در در ابتداي جلسه درس خارج فقه درباره چهار خصلتي كه با آن ايمان كامل ميشود توضيحاتي فرمودند كه مشروح آن را مي خوانيد: عَنِ المُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ قالَ سَمِعتُ اَبا عَبدِ اللهِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عَلَيهِمَا السَّلام يَقولُ: لا يَكمُلُ ايمانُ العَبدِ حَتّي يَكونَ فيهِ خِصالٌ اَربَعٌ : يُحسِنُ خُلُقَهُ وَ تَسخُو نَفسُهُ وَ يُمسِكُ الفَضلَ مِن قَولِهِ وَ يُخرِجُ الفَضلَ مِن مالِه. لا يَكمُلُ ايمانُ العَبدِ حَتّي يَكونَ فيهِ خِصالٌ اَربَع (بر اساس محتواي اين روايت:) اگرچه ايمان يك امر قلبي است، امّا همين امر قلبي با بعضي از اعمال جوارحي تكميل ميشود يا نقص پيدا ميكند؛ حالا يا به خاطر اينكه اين اعمالِ جوانحيِ مستحسَن، منبعث است از آن قلب مؤمن، ايمانِ او است كه اين صفات حسنه را و خصال حسنه را در او ايجاد ميكند كه (منظور روايت) ممكن است اين باشد؛ يا ممكن هم هست كه بگوييم با قطع نظر از اين معنا، نفْسِ دارا بودن خصال حسَن و اعمال نيك و اعمال جوارحيِ خوب، موجب ميشود كه آن ايماني كه در قلب انسان هست، صفاي بيشتري پيدا كند كه هر دوي اينها در شرع، در آيات قرآن و روايات، نمونه ها و نمودارهايي دارد؛ علي ايّ حال، چهار خصلت را (براي تكميل ايمان) ذكر ميفرمايند: يُحسِنُ خُلُقَهُ اوّل: اخلاق خوب؛ ما تا حالا چقدر روايات خوانده ايم راجع به اخلاق خوب، خُلق خوب! اخلاق خوب در خانه، با همسر، با فرزندان، با پدر و مادر؛ در محيط كار، با همكاران؛ در محيط عمومي، با عامّه ي مردم؛ اخلاق خوب، خوش اخلاقي؛ نقطه ي مقابلش بداخلاقي و عبوسي و كج خُلقي و مانند اينها است. ببينيد چقدر روايات متعدّدي در اين جهت خوانده شده، اين هم يكي از اين روايات است. حُسنِ خُلق؛ بعضي ها هستند از لحاظ عمل آدمهاي خوبي هم هستند، (امّا) بداخلاقند؛ در خانه با زن و بچّه، با مردم بداخلاقند؛ اعمالشان خوب است امّا اخلاقشان بد است. بعضي از حضرات بانوان به بنده گاهي شكايت ميكنند، نامه مينويسند به من كه مثلاً فرض كنيد همسر ما طلبه ي خوبي هم هست، درس خوان هم هست، (امّا) بداخلاق است، در خانه بداخلاقي ميكند؛ يا همسر ما پاسدار است كه خب يك پاسدار بودن خصوصيّت مثبتي است ديگر، مجاهد في سبيل ﷲ است، امّا در خانه اخلاقش بد است؛ خب، اين خيلي نقص بزرگي است. اين بداخلاقي، آن كاري را كه شما با ايمانتان، با عمل صالحتان انجام ميدهيد خراب ميكند، ناقص ميكند. خوش اخلاقي خيلي نعمت بزرگ و حسنه ي بزرگي است. وَ تَسخُو نَفسُه (دوّم): نفْس او باسخاوت باشد؛ از آن آدمهاي بخيلِ ممسك يا از اينهايي كه به قول معروف آب از دستشان نميچكد نباشد؛ سخاوت داشته باشد، بتواند بذل و بخشش كند. حالا نميگوييم بذل و بخشش زياد؛ همه هم كه توانايي اش را ندارند، از آن مقداري كه ميتواند، اهل بذل و بخشش (باشد). بعضي ها اين جوري هستند: فقيرند، جزو مستضعفين جامعه اند، جزو فقرا و تنگدستهايند امّا مثلاً همان مقداري كه دارند، سفره اي دارند، سفره باز ميكنند، مهمان دعوت ميكنند، تا آنجايي كه ميتوانند به اين و آن كمك ميكنند؛ اين خيلي خوب است. اين هم سخاوت. وَ يُمسِكُ الفَضلَ مِن قَولِه سوّم: زياده گويي نكند؛ سخنِ زياده را از كلام خودش نگه دارد و زياده گويي نكند. بعضي ها پُرحرفي ميكنند؛ پُرحرفي خوب نيست؛ مگر آنجايي كه لازم است، آنجايي كه بايد حرف زد، آنجايي كه مقتضيِ حرف زدن است و سكوت در آنجا اَخو الرّضا و بد است؛ يك جاهايي هست كه گناهِ سكوت، از حرف زدن بيشتر است؛ نه، آنجا مراد نيست، در حال معمولي، در جلسه ي معمولي، در اجتماع معمولي پُرگويي كردن و حرف زيادي زدن هم چيز خوبي نيست. وَ يُخرِجُ الفَضلَ مِن مالِه (چهارم): امّا نقطه ي مقابل، خارج كردن مال است؛ (يعني) زياديِ مال خودش را خارج كند؛ هر چه زيادي دارد و برايش لازم نيست، آن را به اين و آن ببخشد و بدهد.