آخرين جمله شهيد نماز ظهر عاشورا

آخرين جمله شهيد نماز ظهر عاشورا سعيد (سعد) بن عبدالله حنفي از اصحاب امام حسين در روز عاشورا بود كه به هنگام نماز روبروي يزيذيان ايستاد تا نماز جماعت اقامه شود، مقتل نويسان مي نويسند غير از زخم شمشير و نيزه، 13 تير در بدنش بود. به گزارش پايگاه فكر و فرهنگ مبلغ، سعيد (سعد) بن عبدالله حنفي از اصحاب امام حسين از هوادران سرسخت اهل بيت پيامبر(ص) بود و از قبيله بني حنيفه بن لجيم - از شاخه هاي طايفه بني بكر بن وائل، و از اعراب عدناني. او به شهيد نماز مشهور است. سعيد از افراد سرشناس كوفه بود و بسيار عابد و زاهد و شجاع و جنگجو! در قيام امام حسين(ع) نقش بسيار حساس و مهمي داشت. بنابر روايت مشرق، زماني كه خبر هلاكت معاويه به كوفه رسيد، مبارزات انقلابي اش را شروع كرد. از اقدامهاي اوليه اش ارسال نامه هاي شيعيان بود؛ كه اين نامه ها را به همراه هاني بن هاني از كوفه خدمت امام حسين بن علي(ع) برد و از آن طرف، پاسخ امام(ع) را براي كوفيان آورد. هنگام ورود مسلم بن عقيل به كوفه، سعيد از نخستين كساني بود كه از او استقبال و در منزل مختار ثقفي با حضرت مسلم بيعت كرد و پس از آن در جريان نهضت مسلم، بسيار پرشور و فعال عمل كرد و نامه مسلم را براي امام حسين(ع) از كوفه به مكه برد و همان جا در كنار آن حضرت ماند تا زماني كه امام از مكه بيرون رفت و به كربلا رسيد. در كربلا، در شب عاشورا، آن موقع كه امام حسين(ع) اصحاب خود را جمع كرد و به آنها گفت: هر كدام از شما كه مي خواهيد، مي توانيد از تاريكي شب استفاده كنيد و دنبال كارتان برويد. زيرا اين مردم با من كار دارند. سعيد بن عبدالله جزو نخستين افرادي بود كه برخاست و به امام خود عرض كرد كه اي پسر رسول خدا! به خدا قسم كه ما دست از ياري تو برنمي داريم تا پروردگار عالم بداند كه در نبودن رسولش، حق او و نسلش را به جا آورديم. به خدا سوگند، اگر من كشته شوم و سپس زنده گردم و 70 مرتبه مرا بسوزانند و خاكسترم را بر باد دهند، دست از ياري تو برنمي دارم. چگونه جنگ نكنم در حالي كه كشته شدنم به كرامت ابدي مي انجامد؟! روز عاشورا نيز، بعد از اذان ظهر، آن زمان كه امام حسين(ع) خواست نماز ظهر بخواند، سعيد با زهير بن قين مقابل امام(ع) ايستادند و تيراندازان لشگر عمر سعد به شدت به آنان تير انداختند. سعيد براي جلوگيري از اصابت تيرها به امامش، از هر سو خود را سپر كرد و آنقدر تير خورد تا همين كه نماز امام(ع) تمام شد، بر زمين افتاد و در همان حال گفت: خدايا! لعنت كن اين جماعت را، همانگونه كه قوم عاد و ثمود را لعنت كردي. اي پروردگار من، سلام مرا به پيامبرت برسان و درد جانكاه اين زخمها را به او ابلاغ كن. زيرا من در اين كار، قصد ياري فرزندان پيغمبرت را داشته ام. آنگاه چشمانش بسته شد و به شهادت رسيد. مقتل نويسان مي نويسند غير از زخم شمشير و نيزه، 13 تير در بدنش بود. منبع: كتاب گذري بر زندگي شهداي غير هاشمي كربلا(نويسنده: رفيعه رضا داد) و تسنيم