نام اين پهنه آبي خليج فارس است؛ كارزار ملي با سلاح فناوري

درباره قدمت نام خليج فارس بسيار صحبت شده است؛ جستجوي ساده در اينترنت مي تواند تاريخ و اعتبار آن را تأييد كند؛ بنابراين مي توان مدعي شد هيچ انسان منصفي اصالت اين نام را انكار نخواهد كرد اما آيا خليج فارس فقط نامي تاريخي است؟ چرا برخي كشورها بر اين نام معتبر و اصيل خدشه وارد مي كنند و نقش فضاي مجازي و شبكه هاي اجتماعي در اين مناقشه چيست؟  نگاهي گذرا به اسناد تاريخي نام خليج فارس ريشه در تاريخ دارد. مستندات نشان مي دهد نام خليج فارس با قدمتي بيش از 2500 سال، در اسناد بين المللي، نقشه هاي باستاني و متون جغرافيايي تمدن هاي مختلف ثبت شده است. قديمي ترين سند مكتوب در اين زمينه نيز كتيبه داريوش هخامنشي در مصر است كه حدود 500 سال قبل از ميلاد مسيح از عبارت دريايي كه از پارس مي آيد براي توصيف اين پهنه آبي استفاده كرده: داريوش شاه مي گويد؛ من پارسي هستم، از پارس، مصر را گرفتم. فرمان كندن اين ترعه را دادم، از رودخانه اي به نام نيل كه در مصر جاري است تا دريايي كه از پارس مي آيد. علاوه براين در دوران باستان نيز يونانياني مانند هرودوت از نام پرسيكوس كولپوس (خليج پارس) براي اين خليج استفاده كرده اند. از دوره اسلامي نيز شواهد بسيار در دست است. جغرافي دانان مسلمان مانند ابن حوقل و اصطخري در قرون وسطي از اصطلاح بحر فارس و الخليج الفارسي استفاده كرده اند و ابن خردادبه نيز در كتاب عجائب الهند والبرّه و البحره و الجزائر آن را درياي پارس ناميده است. اينها همه مربوط به زماني است كه هويتي جمعي و ملي به نام ايران، آن چنان كه امروز مي شناسيم، شكل نگرفته بود اما در دوران معاصر، هم زمان با شكل گيري ايران به عنوان دولت-ملت مدرن و تقويت احساسات و نمادهاي ملي، نهادهاي اجتماعي و سازمان هاي بين المللي، مانند سازمان ملل متحد و سازمان آب نگاري بين المللي (IHO) نام رسمي اين آبراه راPersian Gulf ثبت كرده اند. خلاصه اينكه با تمام اسنادي كه در دسترس است، مي توان تقريباً با يقين گفت نام اين آبراه خليج فارس است اما چرا حدود 60 سال است برخي كشورهاي حاشيه خليج فارس كارزاري تمام عيار براي تغيير اين نام رسمي و تاريخي آغاز كرده اند؟ نام خليج فارس فقط برچسبي جغرافيايي نيست، بلكه سازه اجتماعي قدرتمندي است كه هويت ملي، حافظه تاريخي و روابط قدرت را بازتاب مي دهد. همان گونه كه اشاره شد، توافق جمعي تاريخي بر سر اين نام سابقه 2500 ساله دارد و سازمان هايي مانند سازمان ملل با رسميت بخشيدن به اين نام آن را به واقعيت اجتماعي تثبيت شده اي تبديل كرده اند. اهميت اجتماعي و سياسي نام خليج فارس براي ايرانيان براي ما خليج فارس نمادي است مانند بسيار نمادهاي ديگر كه كمك مي كند خودمان را بخشي از كل بزرگ تري بدانيم. چنيني نمادهايي به ويژه در جوامعي با تنوع قومي، زباني يا مذهبي عامل اتحاد و كاهش اختلافات هستند. اين نمادها حامل داستان ها، ارزش ها و تجربيات جمعي ملت اند، گذشته را به حال پيوند مي دهند و به نسل هاي جديد كمك مي كنند با ريشه هاي خود ارتباط برقرار كنند. در واقع خليج فارس يكي از عواملي است كه ما را به عنوان يك ملت به هم پيوند مي دهد. در كنار اينها، مفاهيم سازنده هويت ملي ما را به جاي من مي نشانند و به مفاهيمي محوري تبديل مي شوند كه دور آن جمع شويم و تنهايي و درد مزمن جوامع مدرن را به حسي جمعي تبديل كنيم. مفاهيم و نمادهاي ملي در مواقع بحران، مانند جنگ و تجاوز، مواجهه با حكومت هاي ستمگر و سركوبگر و... انگيزه اي براي حفظ اميد و مقاومت اند و همبستگي و هدف جمعي را زنده نگه مي دارند . توافق جمعي بر مفاهيم اصولي در عرصه بين الملل هم هويت ساز است هم بيانگر ارزش هاي جمعي و ملي. اين نام نه فقط اصطلاحي جغرافيايي، بلكه نمادي از تداوم تاريخي، حاكميت ملي و هويت جمعي ايران است. مي توان گفت براي ما ايراني ها نام خليج فارس مشابه پرچم يا سرود ملي است و حذف آن مساوي است با حذف بخشي از حافظه جمعي ما. دلايل تلاش براي تغيير نام خليج فارس چرا سياستمداران تعدادي از كشورهاي حاشيه خليج فارس نيم قرن است تمام ابزارهاي تبليغاتي، نفوذ و پولشان را به كار گرفته اند نامي جعلي را به جاي خليج فارس جا بيندازند و چرا ديگراني نيز هستند كه بر اين تنور مي دمند؟ اين مسئله دلايل متنوعي دارد؛ مي توان گفت مهم ترين دليل در اختيار داشتن ابزار قدرت و دست بالاي سياسي است. رقابت بر سر نام خليج فارس در واقع نبرد بر سر كنترل روايت تاريخي است. كشورهايي كه نام جعلي را تبليغ مي كنند، مي خواهند سلطه فرهنگي-سياسي خود را گسترش دهند و درصورت موفقيت، دست بازتري براي پيشبرد ادعاها و برنامه هاي ديگر نيز خواهند داشت؛ مانند ادعاهايي كه درباره جزاير ايراني مطرح شده است. اما ديگراني هم هستند كه اهداف ديگري در اين كارزار جعلي يافته اند و آنها را دنبال مي كنند. واقعيت اين است كه شكستن مقاومت در برابر تحريف نام خليج فارس را مي توان اقدامي در كارزار تهديد تماميت ارضي ايران نيز قلمداد كرد. كساني كه تجزيه ايران را دنبال مي كنند، اين هدف بزرگ را به گام هاي كوچك تر تقسيم مي كنند كه گام نخست مي تواند خليج فارس و جزاير آن باشد. معتقديم استفاده از نام خليج فارس در رسانه ها، اسناد تاريخي و رسمي، آن را به عادت واره تبديل كرده و بر اين اساس تحريف نام خليج فارس كارزاري بي نتيجه خواهد بود اما نمي توان اين تلاش ها را نيز ناديده يا دست كم گرفت. واكنش ايراني ها در برابر اين ادعاها و اقدامات مقاومتي اجتماعي بوده است. مردم با هر ابزاري كه در دست دارند، به ويژه بهره گيري از شبكه هاي اجتماعي در فضاي مجازي، برابر اين تحريف ايستاده اند تا ابزار مبارزه با تحريف باشند؛ بنابراين نام خليج فارس امروز نه مسئله اي صرفاً تاريخي، بلكه نبرد و رقابتي سياسي و سرزميني است كه بي توجهي به آن مي تواند پيامدهاي ناگواري براي ايران داشته باشد. آشكار است كه مسئله نام خليج فارس مسئله عمده مردم كشورهاي عرب همسايه نيست. بلكه صرفاً استراتژي سياستمدران اين كشورهاست. نمودار ترندهاي روزهاي اخير هم به خوبي نشان مي دهد توجه به هشتگ فارسي و انگليسي خليج فارس بسيار بيشتر از نام جعلي آن بوده است. دراين ميان، ابزارهاي فناوري به ويژه فناوري اطلاعات و ارتباطات و اينترنت نيز هم نقش ابزار تحريف را ايفا مي كند هم سلاحي براي مقاومت در اين نبرد خواهد بود. نبرد ديجيتال بر سر نام خليج فارس كارزار تحريف نام خليج فارس كارزاري چندلايه است كه ابزارهاي فناورانه را نيز ناديده نمي گيرد. لابي هاي اين كارزار فشار بر پلتفرم هاي بين المللي نيز پي مي گيرند و برخي از اين پلتفرم ها، عمداً يا ناخواسته، از نام هاي جعلي استفاده مي كنند. يكي از مثال ها گوگل مپس است كه نام جعلي ادعايي را كنار نام خليج فارس به رسميت شناخته و از آن استفاده مي كند. ابزارهاي هوش مصنوعي مولد نيز تاكنون كمتر تحت تأثير اين كارزار قرار دارند اما بايد توجه كرد كه با افزايش محتواي مرتبط با نام جعلي در اينترنت و شبكه هاي اجتماعي (قطعاً از سوي گردانندگان اين كارزار دنبال مي شود)، يا تمايلات و سوگيري هاي توسعه دهندگان اين ابزارهاي هوش مصنوعي، ممكن است در آينده محتواهاي تحريف شده ارائه دهند. اين مسئله از آنجا اهميت مي يابد كه بدانيم توليد محتوا در سال هاي آينده تا حد زيادي متكي به ابزارهاي هوش مصنوعي مولد خواهد بود؛ به اين ترتيب، فضاي مجازي از اين نام تحريف شده پر مي شود و اين وضعيت مي تواند خطاي شناختي عظيمي در سطح جهان ايجاد كند. اينها شرايطي است كه بايد جدي گرفته شود. ايراني ها، چه كاربران عادي چه توسعه دهندگان و فعالان فضاي مجازي، اينفلوئنسرها و كسب وكارها بايد با حساسيت بالا اين خطرها را در نظر بگيرند. هم اكنون نيز توسعه دهندگان ايراني با ايجاد اپليكيشن هاي جايگزين (مثل نقشه هاي داخلي) يا فشار بر شركت هاي خارجي با اين تحريف ها مقابله مي كنند. از سوي ديگر، شكل گيري كمپين هايي با هشتگ هاي وايرال مثل PersianGulf# يا #خليج_هميشه_فارس در توييتر و اينستاگرام، نمونه اي از مقاومت ديجيتال براي تثبيت نام صحيح اين آبراهه مهم جهاني است. نمونه اي از توييت هاي با ميزان بالاي بازديد و تعامل تا كارزار تحريف ادامه دارد، مقاومت ملي نيز بايد هم در سپهر سياسي و اجتماعي هم در فضاي مجازي با قوت و حساسيت ادامه داشته باشد. هر بار رقيب مهره اي در اين شطرنج پيچيده حركت مي دهد، ما نيز بايد به فكر حركت تازه اي باشيم. در فضاي فناوري، مي تواند به موارد نوآورانه هم انديشيد؛ براي مثال استفاده از فناوري بلاكچين براي ثبت غيرقابل تحريف و تغيير اسناد تاريخي يا ثبت نقشه ها و اسناد به صورت NFT مي تواند در قالب پيشنهاد مطرح شود. مي توان پيش بيني كرد كه هوش مصنوعي در نقش فناوري تحول آفرين در آينده اهميتي صدچندان بيابد؛ بنابراين پيش بيني اقداماتي ازجمله استفاده از هوش مصنوعي براي رصد خودكار محتواي تحريف شده و گزارش آن همچنين توليد محتوا وسيع درباره نام اصيل خليج فارس مي تواند مورد توجه قرار گيرد. حوزه هاي نوآورانه ديگري مانند واقعيت مجازي فضاي وسيعي براي فعاليت گروه هاي فناوري مهيه مي كند. در كنار اينها، مي توان از دولت نيز درخواست كرد در كنار تمام تلاش هاي ديپلماتيك، ديپلماسي سايبري را هم مدنظر قرار دهد و كارزارهاي ديجيتال مؤثري براي دفاع از نام خليج فارس طراحي يا مديريت كند.