تاریخچه هشتگ و استراتژی هشتگ



علامت # در میان انگلیسی زبان‌ها، یک علامت جدید نیست. این علامت که Number Sign نامیده می‌شد و می‌شود، خصوصاً در میان آمریکایی‌ها، به عنوان جایگزین «عدد» به کار می‌رود. به عنوان مثال نفر اول را با ۱# نشان می‌دهند و می‌خوانند: Number One


این علامت راه خود را به داخل صفحه کلید تلفن‌ها هم باز کرد و در آنجا معمولاً Hash خوانده می‌شد (خصوصاً برای کسانی که خارج از آمریکا بودند و این علامت را علامت اعداد نمی‌دانستند). حتی به کلیدی که این علامت روی آن ترسیم شده بود، Hash Key می‌گفتند.

حدود سی سال پیش بود که دنیس ریچی خالق زبان برنامه‌نویسی C، تصمیم گرفت برای جداکردن کلمات کلیدی و مهم برنامه‌نویسی از سایر کلمات و عباراتی که در داخل کد برنامه می‌آمد، از علامت # استفاده کند. این علامت را در آن زمان Number Sign یا علامت عدد می‌گفتند. بنابراین برای برنامه‌نویسان مواردی مانند اینها به چشم آشنا شد: include#

شاید همان مدل فکر کردن بود که زمانی که در IRC به عنوان یکی از اولین نرم‌افزارهای چت کردن گروهی جهان، عنوان هر چت روم، با علامت # مشخص می‌شد و به این شیوه عنوان چت روم از تمام کلمات و جملات دیگری که در آن صفحه دیده می‌شد متمایز می‌گشت (آن زمان هنوز صفحه نمایش منوکروم یا تک رنگ بود و ایجاد تمایز جز با این علامت‌ها معنا نداشت).

در سال ۲۰۰۷ یکی از کاربران توییتر، تصمیم گرفت با استفاده از هشتگ، همان فضا را شبیه سازی کند. به عبارت دیگر، با استفاده از هشتگ، به تعریف موضوع و طبقه‌بندی مطالب بپردازد.

بر اساس توضیح ویکی پدیا، هشتگ در توییتر، به صورت جدی در جهان توسط ایرانی‌ها در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ جهانی و فراگیر شد. در فرهنگ نگارش در شبکه‌های اجتماعی، از هشتگ می‌توان قبل از جمله، در میانه‌ی جمله و یا پس از جمله، به صورت چسبیده به یک کلمه استفاده کرد. هشتگ را نمیتوان برای بیش از یک کلمه به کار برد. به خاطر همین در زبان انگلیسی اگر بخواهند برای یک جمله هشتگ بسازند، همه کلمات را به هم وصل می‌کنند. مانند: freeiraniansoldiers# که توسط ایرانی‌ها در دوران گروگان‌گیری مرزبانان رواج یافته بود. در فارسی هم معمولاً از علامت Underline یا شیفت و منها، برای به هم وصل کردن کلمات استفاده می‌شود.

استفاده از هشتگ باعث می‌شود که مطالب تولید شده توسط کاربران، در جستجوها ساده‌تر یافته شود. به همین دلیل یکی از رفتارهای افراطی که اخیراً در شبکه‌های اجتماعی رواج یافته استفاده گسترده از هشتگ است.

در توییتر به عنوان یک فرهنگ حرفه‌ای، تقریباً جا افتاده است که برای هر توییت، یک هشتگ به کار رود. هشتگ دوم زمانی معنا پیدا می‌کند که بخواهیم موقعیت جغرافیایی را به توییت خود اضافه کنیم. استفاده از سه هشتگ، کاملاً به عنوان یک سقف مطرح می‌شود.

از میان شبکه‌های اجتماعی، ماجرای هشتگ در اینستاگرام کمی متفاوت است. در اینستاگرام کاربران، گاهی هشتگ‌ها را نه برای تعریف موضوع و فهرست‌بندی، بلکه برای بیان احساسات،‌ شوخی کردن یا کارهای مشابه به کارمی‌برند. بعید نیست که کسی، عکس یک نامه نامناسب یا پر از غلط املایی را در اینستاگرام بگذارد و زیر آن از افتضاح# استفاده کند! در این حالت منظور کاربر، این نیست که این نامه در گروه افتضاح طبقه‌بندی شود! بلکه تاکید بر حال و هوای کاربر هنگام مشاهده نامه است.

هشتگ ابزار خوبی برای اعتراض به شرکت‌ها و سازمانهای بزرگ هم بوده‌ است. سازمانهایی که مشتری به خودی خود، رسانه‌ای برای اعتراض به آنها ندارد. به این نوع از هشتگ، بشتگ Bashtag گفته می‌شود. مک دونالد،‌ زمانی در شبکه‌های اجتماعی خواسته بود که مردم، با هشتگ McDStories# خاطرات خوب خود را از مک دونالد تعریف کنند. این کمپین فقط دو ساعت بعد از اجرا کنسل شد. چون هشتگ به بشتگ تبدیل شده بود و مردم همه‌ی اعتراضات خود را از این طریق اعلام می‌کردند!

به نظر می‌آید که هشتگ برای نسل جدید جوانان که نخستین گفتگوهای اجتماعی مهم خود را به جای دنیای حقیقی در شبکه‌های مجازی آغاز کرده‌اند، معنایی بسیار عمیق‌تر و وسیع‌تر دارد. علاوه بر لایک کردن که این روزها در میان جوانان در بسیاری از نقاط جهان توسط دست هم به عنوان نشانه بصری مورد استفاده قرار می‌گیرد، علامت هشتگ هم تازگی‌ها در دیدارها و گفتگوهای جوانان، به صورت بصری نمایش داده می‌شود.

در تصویر بالا، «نیمراد کمر» را می‌بینید که علامت هشتگ را با دستان خود نشان می‌دهد. در نقاط مختلف جهان، نسل جدید فرزندان شبکه‌های اجتماعی، دقیقاً زمانی که می‌خواستند روی اینستاگرام و توییتر و فیس بوک، پس از نقل یک خبر بنویسند: فاجعه# حالا در گفتگوی خود پس از شنیدن یک خبر فاجعه آمیز، دستان خود را به چنین شکلی نشان می‌دهند و فقط می‌گویند: فاجعه!

به نظر می‌رسد که این هجوم شدید هشتگ‌ها به زندگی انسانها، برای خیلی‌ها چندان خوشایند نیست. حتی «وایرد» در مقاله‌ای، پس از بیان توضیحات مختلف در این زمینه، از خوانندگان می‌خواهد که اظهار نظر کنند. همانطور که متن مقاله هم چندان مثبت نیست، نظرات خوانندگان هم چندان مثبت نیست. گاردین هم به شکل دیگری به این بحث پرداخته است.

متمم نمی‌خواهد در مقابل این نوع رویدادها موضع مثبت یا منفی داشته باشد. اما به هر حال، یک نکته انکارناپذیر در این بحث‌ها وجود دارد. خوب یا بد، شبکه‌های اجتماعی، به صورت جدی پا را از قلمرو اولیه خود فراتر گذاشته‌اند